Web Analytics Made Easy - Statcounter

شما می توانید همین حالا دومین بخش از مصاحبه عیدانه با اردلان آشتیانی و پسرش را از طریق رسانه طرفداری تماشا کنید...

برنامه عید دیدنی با اردلان آشتیانی به ایستگاه دوم و پایانی رسید.

به گزارش طرفداری، قسمت اول عید دیدنی با اردلان آشتیانی روز گذشته تقدیم نگاه شما شد و حالا امروز دومین و آخرین برنامه عید دیدنی مهدی حدادپور با اردلان آشتیانی را می توانید تماشا کنید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این بخش از برنامه، اردلان آشتیانی با سوالات جدیدی از سوی مهدی حدادپور روبرو شد. هفت سین فوتبالی، آرزوی نوروزی و صحبت درباره ابراهیم آشتیانی، اسطوره فوتبال کشورمان تنها بخش هایی از این گفتگو بود.

بیشتر ببینید: پدر و پسر مقابل دوربین طرفداری؛ اردلان آشتیانی: زمانی به من خوش می گذرد که حال مردم کشورم خوب باشد!

همچنین نامدار، پسر اردلان آشتیانی هم کنار او حضور داشت و اردلان آشتیانی اعتقاد داشت فوتبال در خون پسرش است.

در بخش پایانی هم اردلان آشتیانی درباره مدال ها و تابلویی که در خانه اش وجود داشت صحبت های جالبی را بیان کرد.

شماره به دیدن بخش دوم و پایانی این برنامه دعوت می کنیم...

 

اردلان یک سوال دارم، دوست داری اردلان در مربیگری اسم ابراهیم آشتیانی را بیشتر زنده نگه دارد یا نامدار در فوتبال؟

آقا مهدی واقعا می گویم، برای من اصلا اهمیت ندارد و شاید نامدار اصلا دوست نداشته باشد وارد فوتبال شود و نمی توانم اجبارش کنم، من هم زندگی خودم را دارم و با اسم پدرم کاری ندارم و من با رفتارم سعی می کنم اسم پدرم را زنده نگه دارم.

اینجور بچه ها ژنتیکی و ذاتی به توپ گرایش پیدا می کنند. الان این بخاطر کودکی اش است یا فکر می کنی ژنتیکی فوتبال را دوست دارد؟

واقعا فکر می کنم که در خونش است.

پیراهنش را ببین.

پیراهنش هم توپ است. درست است آقا نامدار؟

خوبی؟

فوتبال را دوست داری نامدار؟

اردلان یک سوال کلیشه ای است اما می خواهم این کلیشه را با توجه به تخصص تو خیلی قشنگتر جواب دهی. ما می خواهیم یک هفت سین فوتبالی بگویی حالا اسم افراد فوتبالی که با سین شروع می شود یا اسم وسایل ورزشی مثل سوت.

یک ذره باید زمان بدهید به من.

نه خیلی زود باید بگویی. زمان که فایده ندارد.

سیدورف.

می دانی که زنش ایرانی است.

بله. سوکراتس.

خدا رحمتش کند سوکراتس فقید، سقراط که در زبان یونانی می گویند سوکراتس.

ساوی سویچ.

هفت سینش خارجی است.

سیمن.

دیوید سیمن.

سوت فوتبال.

آنرا که من گفتم، قبول نمی کنم.

سوکر.

آقای گل جام جهانی 98. کم آوردی؟ یک ایرانی بگو.

سیمون کیائر.

دمت گرم. عالی بود.

بداهه است، س زیاد است ولی چون یکهویی پرسیدی مجبور شدم اینجور بگویم.

یک آرزوی نوروزی کن برای جامعه و مردم ایران.

اول از همه سلامتی می خواهم برای مردم عزیزم در اوضاعی که دارو گران شده، خدا برای کسب نخواهد مریض شود انشالله. دوم اینکه واقعا دوست دارم همه بچه های کشورم به آرزوهایشان برسند. من مدرسه فوتبال دارم، می بینم بچه می آید پیش من و می گوید من پول شهریه ندارم. من که به نوبه خودم خیلی ها را مجانی ثبت نام می کنم، وظیفه ام است و فوتبال مال همه است و  دوست دارم هیچ بچه ای آرزو در دلش نباشد و بتواند به تمام آرزوهایش برسد و خیلی حرفها هست که آنها به کنار و این حرفها که گفتم.

انشالله همیشه تندرست باشی، انسان خوش قلبی هستی و آرزوهایت مثل ضمیر و وجودت قشنگ است. اردلان، فکر می کنم بین پدر و پسر های فوتبال، آن رابطه عاطفی که بین تو و استاد بود خیلی قشنگ و نزدیک بود. اول یک سوال از تو بپرسم. بهترین دوست رسانه ای پدرت چه کسی بود؟

آقای حدادپور.

من مخلص شما هستم می خواستم این حدیث نفس باشد. خداحافظی کنیم با نامدار؟ می خواهی بروی؟ دست بزنیم برای نامدار که برود. عاطفه بین شما و ابراهیم خان خیلی بیشتر بود.

ببینید من واقعا می گویم با پدرم رابطه عجیبی داشتم. رفتار پدر من رفتار عجیبی بود چرا عجیب چون من خیلی با پدرم بودم، وقتی هم سن نامدار بودم، 4 یا 5 ساله، زیاد مرا تحویل نمی گرفت. جلوی خودم ها، یعنی بچه را لوس نمی کرد و هرکاری بچه بخواهد برایش انجام نمی داد و رفتاری داشت با دیسیپلین و رفتاری که باعث شد من روی پای خودم بایستم و به هیچ عنوان به من باج یا هرکس دیگری باج نمی داد و خیلی وقت ها یادم است با پیشکسوتان پرسپولیس اینور و آنور می رفتم و یکی از خاطرات خوبی که یادم است، عموی من یکی از رده بالاهای بانک کشاورزی بود که فوت شد و پدر من یک تورنمنت در بانک کشاورزی برگزار کرد و یکی از تیم ها پیشکسوتان پرسپولیس بود و یکی دیگر استقلال و آن تیم دیگر خاطرم نیست و خب همسترینگ پدر من اذیت بود و یادم است وقتی شلوارش عوض کرد و شورت پوشید، پشت پایش کبود شده بود و همسترینگ پاره بود و این را در ذهنم دارم. همایون بهزادی که تیم را چید و گفت ابراهیم نمی تواند بازی کند، گفت ابرام نمی تواند بازی کند چون به پدرم ابرام می گفت، آن روز این حرفی که زد، تعصب داشتم روی پدرم من و اینرا گفت دنیا روی سرم خراب شد و دیدم اینها گرم کردند و  دیدم پدرم پیش همایون بهزادی مانده، دیگر دیوانه شدم و اول گفتم باید بازی کنی و گفت پایم خراب است و من هم که نمی فهمیدم پایش خراب است یعنی چه و هیچوقت یادم نمی رود، دویدم که خودم را مثلا وسط خیابان بیندازم از ناراحتی که مرا گرفتند و داد و بیداد که باید بازی کنی و پدرم با پای خراب رفت و ایستاد به خاطر من که ناراحت شده ام، رفت داخل زمین که من عصبانی نباشم.

اگر دوران فوتبالی اش را می دیدی پس می شدی مثل تماشاگران اوباش.

جیمی جامپ.

اردلان ما تصاویر خیلی زیبایی که از پدرت و اطراف خانه هست به یادش انداخت و به شوق و در عین حالی که دلمان برای ابراهیم آشتیانی تنگ شده، خیلی تصاویر زیبایی برایمان بود.

این تصاویر که شما می بینید، پدرم زنده بود هم همینجا بود و اینطور نبود تا پدرم فوت شد عکسهایش را بزنم در و دیوار. همیشه عکسهایش بوده و خیلی با هم بودیم. وقتی هم پدرم مریض شد خب پدر من سکته کرد و جلوی من هم این اتفاق افتاد و وقتی مریض شد من تمام زندگی ام را رها کردم و چسبیدم به پدرم و یکی از بزرگترین افتخارات زندگی ام این است که به همه می گویم، به شاگردها و همه می گویم این بزرگترین افتخارم است که پدرم زمانی که مریض بود، کف پای ایشان را نه یک دفعه بلکه صد بار بوسیدم و این بزرگترین لذت زندگی من بود.

عید زیبایی دارد و یکی از زیبایی هایش هم این است که از مرگ به عنوان یک خاطره شیرین یاد می کنیم چون آدم اسمش بخاطر اینکه به قول تو طول عمرش زیاد نبود ولی عمق و عرضش زیاد بود و اسمش با سربلندی و شادی برده می شود و ما همیشه برای زنده ها دست می زنیم و برای مرده ها فاتحه می خوانیم همیشه ولی امروز در پایان این برنامه با شما دوستان خوبمان با مخاطبان طرفداری برای یکی از بزرگمردان تاریخ فوتبال و پسر و نوه اش دست می زنیم. حرف پایانی اردلان.

من تشکر می کنم از شما که زحمت کشیدید و قدم سر چشم ما گذاشتید. می دانم که الان دیگر در نوروز هستیم و همه دوست دارند کنار خانواده شان باشند و شما بخاطر آن تعهد کاری که دارید در ایام عید هم آمده اید منزل ما و قدم سر چشم ما گذاشته اید. بچه هایی که این مدت در میز کارشناس نشسته بودیم، علیرضا، حسین و سامان و همه بچه ها و خصوصا آقای هژبری که دیدم چطور زحمت کشید و مثل یک مربی اینها را کوچ می کند و عصبانی می شود و می گوید چه کنند و می خواهد بهترین کیفیت را در برنامه داشته باشند و این کار را می کند و خسته نباشید می گویم به ایشان و واقعا می گویم، برادرانه و خالصانه می آیم و لذت می برم انگار که خانه دوم من است.

ما خیلی خوشحالیم این را می شنویم و وقتی تو می آیی فکر می کنیم بهترین دوستمان آمده. مرسی مارا پذیرا شدی و برنامه خوبی بود. فقط یک چیز گفتی پسر کوچولوهایی که می آیند اینجا به آنها عیدی می دهی. ما علیرضا را داریم دیگر.

دست خالی است الان واقعا.

انشالله تندرست باشید.

آخرین مطلبم را بگویم من آقا مهدی. جا دارد اینجا در مورد یکی از عزیزترین کسانم صحبت کنم، حمید استیلی که در این مدتی که پدرم فوت شده مثل یک برادر پیشم بوده همیشه و نگذاشت آدم آن تنهایی که وقتی تکیه گاهش را از دست می دهد احساس کنم و واقعا حمیدخان را چون از نزدیک با او هستم و هر روز با هم هستیم و ارتباط داریم می دانم فوق العاده انسان خوبی است و من تنها ندیدم برای کسی بد بخواهد یا پشت سر کسی صحبت کند. امیدوارم واقعا یک ذره بیایند و درباره حمید استیلی کسی می خواهد نظر دهد خدا را در نظر بگیرند و بعد در مورد آدم ها یا پشت سرشان صحبت کنند چون واقعا در این مدت ندیده ام پشت سرکسی صحبت کند یا بد کسی را بخواهد یا حتی پشت سر تیمی بد بخواهد و اصلا به هیچ عنوان، همین الان هم که از تیم ملی بیرون آمد، واقعا به نوبه خودش زحمت کشید و بیش از وظایفش زحمت کشید و من آنجا دیدم با تمام وجودش آرزو می کرد تیم ملی موفق شود. این را فقط گفتم چون وظیفه ام می دانستم و واقعا اگر می خواهیم کسی را قضاوت کنیم، خدا را در نظر بگیریم.

درود بر تو و حمید استیلی و همه جوانمردان فوتبال ایران. دوستان تشکر می کنم از اینکه با ما بودید و توجه کردید به برنامه عید دیدنی ما. با برنامه ای دیگر در خدمت شما خواهیم بود، ایام به کام تان باشد و و نوروز هر روزش برای شما شیرین و دل انگیز باشد. خدا نگهدارتان.

توضیحات اردلان آشتیانی درباره تابلو و مدال هایی که در خانه اش بود

من اول از این مدال شروع کنم این برای زمانی است که بازیهای آسیای در تهران برگزار می شد و تیم ملی ایران قهرمان المپیک آسیایی شد. این مدالی است که گردن پدرم است و یک سری از مدالهایش که خیلی هم بودند را من توانستم قاب برایشان درست کنم. بهترین مدالش برای این است، زمانی که سال 1972 قهرمان آسیا شدند و پدر من آن روز بهترین بازیکن مسابقات شد و این هم زمانی بود که مدال طلای جام ملت ها را برگردن پدر من انداختند و این هم نشان بازیهای اسیایی تهران است جام کوروش. ببخشید جام صلح و دوستی و این هم 54 است با کاپیتانی ابراهیم آشتیانی، پرسپولیس قهرمان جام تخت جمشید یا لیگ برتر شود و این هم مدالش است و جامی است که فکر می کنم حدود 30 کیلو وزنش بود و پدرم می گفت نمی توانستیم تنهایی بلندش کنیم و باید دو سه نفری بلندش می کردیم و این دقیقا همین مداش است. پدر من بعد از 54 که اتفاقاتی افتاد، سرپرست آن سالشان شاید کسی ندادند پدر من وقتی تیم ملی بوده و پرسپولیس و قهرمانی آورده بودند، بهترین خط دفاعی ای که تاریخ باشگاه است و این دقیقا برای سالی است که در پدر من کاپیتان بوده و کمترین گل خورده و بیشترین کلین شیت، و پدر من به خاطر اتفاقی که در رختکن افتاد از پرسپولیس بیرون آمد و آن زمان سرپرست تیم، حالا من اسمش را نمی دانم و آقای حدادپور بهتر می دانند، می آیند رختکن و بچه ها لخت شده بودند و پدر من می گوید تو چرا آمده ای رختکن و می گوید آقای عبده گفته و پدر من می گوید تو نباید می آمدی اینجا و این رختکن بچه های تیم است که آنجا درگیری شروع می شود و بعد از کش و قوس و این حرفها که علی عبده جلسه می گذارد، می گوید از فردا روز ابراهیم آشتیانی کاپیتان هست فلانی هم بغلش کاپیتان است ولی حرف فلانی را بیشتر گوش دهید و پدر من همانجا پیراهن پرسپولیس را در می آورد و می رود اکباتان، در اکباتان با فریدون معینی و خودش هم بازی می کنند هم مربیگری که تیم اکباتان را از دسته سه می آورد لیگ برتر و فکر می کنم انقلاب می شود و داستان تخت جمشید تمام می شود و اینها بورسیه می شوند بلژیک و پدر من با مدرک فوق لیسانس تربیت بدنی بلژیک می آید ایران و مربی تیم ملی امید می شود و شاگردانی که داشت یکی اش فرشاد پیوس بود و اتفاقی که می افتد، رئیس فدراسیون وقت اسمش را نمی دانم بگویم یا نه، او لیستی جلوی پدرم می گذارد و می گوید اگر می خواهی در لیستی که برای بازیهای المپیک می دهی باید این ده نفر را دعوت کنی که دیگر آنجا زیر بار نمی رود و همانجا استعفایش را می نویسد و آقای آبشناسان فکر می کنم 5 6 ماه پدرم را محروم می کند و بعد از آن مربیگری اش می رود پورا و اتفاقاتی که می افتد.

اخبار داغ

زلاتان بودن چه شکلی است؟/ فیلم شارل دکتلار و سپری کردن یک سال کامل بدون گلزنی حال و هوای بانوان حاضر در ورزشگاه آزادی در مصاف با کنیا هت تریک لیونل مسی مقابل کوراسائو و عبور از صد گل ملی/ فیلم از دریافت دلار تا یک صدای جنجالی؛ پای کمیته اخلاق به باشگاه تهرانی باز شد

منبع: طرفداری

کلیدواژه: اردلان آشتیانی ابراهیم آشتیانی حمید استیلی فکر می کنم عید دیدنی پدر من تیم ملی پشت سر بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۱۵۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ببینید | انتقاد حمید درخشان از تصمیمات اوسمار؛ غافلگیر شدیم!

261 215

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900361

دیگر خبرها

  • اعتراض باشگاه استقلال به برنامه هفته پایانی لیگ برتر
  • برنامه چهار هفته پایانی لیگ برتر فوتبال اعلام شد
  • ملاقات دختران فوتبالیست با سفیر ایران؛ تورنمنت کافا به ایستگاه پایانی رسید
  • بررسی دیدار پایانی فوتسال جام ملت های آسیا در مجله فوتبال
  • ببینید | انتقاد حمید درخشان از تصمیمات اوسمار؛ غافلگیر شدیم!
  • اخباری: به ستوه‌ آمده‌ایم، برایمان دعا کنید!
  • رونمایی از ۸ تیم پایانی جام‌حذفی
  • امیر آشتیانی با وزیر دفاع قزاقستان دیدار و گفتگو کرد
  • امیر آشتیانی با وزیر دفاع قزاقستان دیدار و گفت‌وگو کرد
  • صعود هوادار و گل گهر به مرحله یک چهارم پایانی جام حذفی فوتبال